عشق پنهانی ماه

سـکوت" خطرناکتر از "حـرفهای نیشدار" است!


بـــدونِ شَـك کسی کــــه "سُکــوت" مـی کــند،


روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهدگفت ...


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 1:13 :: توسط : سارا

 وقتی که خدا در دلهای شکسته جای دارد...

 

چرا به دستان کسی که بارها دلم را شکست بوسه نزنم؟؟؟!!

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:24 :: توسط : سارا


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:19 :: توسط : سارا

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:19 :: توسط : سارا

 

مرا نمیخواهی دیگر میدانم

حتی اگر مرا ببینی هم نمیشناسی مرا دیگر میدانم

 

اینک همان نامه ای که برایم نوشتی را میخوانم

 

چه عاشقانه نوشته ای همیشه با تو میمانم

 

یک قطره اشک بر روی نامه میریزد،

 

چند لحظه میگذرد و نامه خیس خیس میشود

 

بدجور دلم را شکستی ، مدتیست که با من سرد سرد هستی

 

نمیدانم دیگر چه بگویم ، فراموشت کنم یا در غم نبودنت بسوزم

 

شبها را تا سحر بیدار بمانم ، یا شعر غمگینی که سروده ام را برای چندمین بار بخوانم

 

دلت از سنگ شده بی وفا ، چگونه دلت آمد بازی کنی با این دل تنها

 

مرا نمیخواهی دیگر میدانم ، احساس میکنم در آغوش کسی دیگر خوابیده ای میدانم

 

عطر و بوی تو پیچیده فضای غمگین قلبم را ، چیزی نگو دیگر نمیخواهم بشنوم بهانه های رفتنت را …

 

مقصر قلب من بود که عاشق شد ، به عشق بودنت بدجور به تو وابسته شد

 

امروز که آمده نه تو را میبینم و نه عشقی از تو را ، تنها میشنوم صدای هق هق گریه هایم را

 

بی خیال دیگر نه من نه تو ، ببین یک قلب ساده از آنجا عبور میکند به دنبالش برو

 

بدجور دلم را شکستی بی وفا ، حرفهای تو کجا و تنهایی غمگین من کجا

 

از همان اول هم نباید به تو دل می بستم ، میپذیرم سادگی دلم را…

 

مرا نمیخواهی دیگر میدانم

حتی اگر مرا ببینی هم نمیشناسی مرا دیگر میدانم

 

اینک همان نامه ای که برایم نوشتی را میخوانم

 

چه عاشقانه نوشته ای همیشه با تو میمانم

 

یک قطره اشک بر روی نامه میریزد،

 

چند لحظه میگذرد و نامه خیس خیس میشود

 

بدجور دلم را شکستی ، مدتیست که با من سرد سرد هستی

 

نمیدانم دیگر چه بگویم ، فراموشت کنم یا در غم نبودنت بسوزم

 

شبها را تا سحر بیدار بمانم ، یا شعر غمگینی که سروده ام را برای چندمین بار بخوانم

 

دلت از سنگ شده بی وفا ، چگونه دلت آمد بازی کنی با این دل تنها

 

مرا نمیخواهی دیگر میدانم ، احساس میکنم در آغوش کسی دیگر خوابیده ای میدانم

 

عطر و بوی تو پیچیده فضای غمگین قلبم را ، چیزی نگو دیگر نمیخواهم بشنوم بهانه های رفتنت را …

 

مقصر قلب من بود که عاشق شد ، به عشق بودنت بدجور به تو وابسته شد

 

امروز که آمده نه تو را میبینم و نه عشقی از تو را ، تنها میشنوم صدای هق هق گریه هایم را

 

بی خیال دیگر نه من نه تو ، ببین یک قلب ساده از آنجا عبور میکند به دنبالش برو

 

بدجور دلم را شکستی بی وفا ، حرفهای تو کجا و تنهایی غمگین من کجا

 

از همان اول هم نباید به تو دل می بستم ، میپذیرم سادگی دلم را…

http://img4up.com/up2/94401703209205709910.jpg


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:12 :: توسط : سارا

http://softpersia.ir/images/9fjb8fjaq432ucgy5yql.jpg

از چه بنویسم ؟
امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی می کند ، مانده ام که از چه بنویسم …
از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند یا از تو که همیشه حرفهای مرا می خوانی …
از چه بنویسم ؟ از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است ؟
از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان ؟ از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد ؟
باز چه بنویسم ؟
از چتری که هرگز زیر آن نه ایستادم یا از حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم ؟
من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم ، من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را روی آن حک کنیم …
اگر قرار باشد بنویسم …
باید در همه سطرهای دفترم حضور داشته باشی ، نفس های تو می تواند برگ برگ دفترم را از پائیز پاک کند ،
من بیقرار حرفهای ناب توام …


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:11 :: توسط : سارا

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 19:5 :: توسط : سارا

گاهی دلتنگ میشوم،
دلتنگتر از همه دلتنگیها
گوشه ای مینشینم و حسرتهارا میشمارم
باختن هاوصدای شکستن هارا
نمیدانم من کدام امیدرا ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگ خندیدم
که اکنون چنین تنهایم


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 1:9 :: توسط : سارا

نادیده گرفته ای تپش های قلبم را از آن لحظه که رفتی

 

آرامش هم رخت بر بست از من از تمام من

 

میبینی خدا،ضعیف تر و ذلیل تر از آنم که فکرش را می کردم

 

من قدرت این تحمل را ندارم

 

من نیستم ، نمی توانم ،کم آورده ام

 

آغوشت را می خواهم خدا ،من همیشه شکست خورده توام خدا

 

چرا همیشه تا قبل از شروع تمام می شود

 

این چه طلسمی ست :خدا کور کند چشمان حسودی را که

 

چشم می زند ،همه دنیای مرا

 

رفتیم و ازاین رفتن تو را بخشید بسیار آزادی

 

قلب توبر رفتن ما خندید

 

آن تازه رس ،نوبر گر حالمو پرسید:

 

بگو :که من شکر خدا گفتم زثوابت

 

                   تو پیشکش و قصه ماهم بسلامت

 23/9/91


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 17:23 :: توسط : سارا

دیده ای وقتی که باران می زند

 

آسمان شب ،سیاه وکبود می شود

 

جوی ها ،پر آب می شوند

 

غبار کوچه ها پاک می شوند

 

دیده ای تاکنون چه زود

 

تا شروع می کنی آغاز را،دیر می شود

 

حوصله کن تا برایت بگویم

 

با دیدن ابر های سیاه ،

 

تمام وجودم ،پر از آه می شود

 

گرمی وجودت را بیاور


تا بدانی ،لحظاتم بی تو تباه می شود


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 21:32 :: توسط : سارا

عشق یعنی ٬مستی و دیوانگی/عشق یعنی با جهان بیگانگی/عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر/عشق یعنی سر به دار آویختن/عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی سوختن و ساختن/عشق یعنی زندگی را باختن/عشق یعنی دیده بر در دوختن/

عشق یعنی در فراقش سوختن/ عشق یعنی انتظار و انتظار/عشق یعنی هر چه دیدن عکس یار

عشق یعنی شاعری دل سوخته/عشق یعنی آتشی افروخته/عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن/عشق یعنی یک شقایق...


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, :: 14:33 :: توسط : سارا

اشک ،امانم را بریده...

به فریاد چشمان بارانیم نرسی...

دامان گیر خواهد شد...

این قلم که خود را بر روی کاغذ می زند...

عِطِر تو می دهد...

چه کنم ،در فضایی که فقط ...

یادت، عِطرت،نامت هست و

خود خیالی شده ای در وصف حیاتم...

خدایا! خدایا!

گر به فریادم نرسی به که پناه برم ؟چه کنم؟

مگر نه اینکه تو پناه ، از راه جا ماندگانی

آنکه می خواست بعد تو پناه وتکیه گاهم باشد...

رهایم کرد و رفت،من ماندم وخاطرات...

گفته بود:بعد من با یاد من افسوس می ماند بجا

رفت ویادگار رفتنش،افسوس شد برایم...

گفتی:می روی جمکران...

تورا به خدای مَهدی، سفارشی دارم برایت...

بگو به آقا منتظرم، منتظر جوابم...

او که درد سخت انتظار را چشیده،تورا به منتظرت خواهد رساند...

دلم این گواهی را می دهد،تو خواهی آمد!خواهی آمد...

وجاده تلخ فراق، همچون ساحل تشنه به دریا باز خواهد رسید...

منتظرت می مانم...
14/4/1391ساعت-2:00نیمه شب


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 15:39 :: توسط : سارا

درباره وبلاگ
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا... گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا... کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست... قطره شدم که راهی دریا کنی مرا... پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم... شاید قرار نیست مداوا کنی مرا... من آمدم که این گره ها وا شود همین!... اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا... حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم... حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا... من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام... وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا... آقا برای تو نه ! برای خودم بد است... هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا... من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی... وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا... این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین... شاید غلام خانه زهرا کنی مرا... اللهم عجل لولیک الفرج
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غزلهای پریشان و آدرس zibaykhofteh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 656
بازدید کل : 105764
تعداد مطالب : 210
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



سفارش کد بارشی


رفتـــ 25