ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمیرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …
مدتهاست
مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند...
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم...
مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه...
مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد...
مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد
نسیمی بود که وزید و رفت...
مدت هاست دل تنگ بارانم...
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام...
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم...
نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام...
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا...
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا...
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست...
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا...
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم...
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا...
من آمدم که این گره ها وا شود همین!...
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا...
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم...
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا...
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام...
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا...
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است...
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا...
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی...
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا...
این بار با نگاه کریمانهات ببین...
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا...
اللهم عجل لولیک الفرج
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان غزلهای پریشان و آدرس zibaykhofteh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.