عشق پنهانی ماه

 گیرم که باخته ام!!!

اما کسی جرات ندارد به من دست بزند،

یا از صفحه ی بازی بیرونم بیندازد،

"شوخی نیست؛ من شاه شطرنجم..."!!!



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 23:11 :: توسط : سارا

..... گاهی پروانه ها هم

 اشتباه عاشق میشوند

 بجای شمع

 گرد چراغهای بی احساس خیابان میمیرند …/!/



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 23:6 :: توسط : سارا

خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام

خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت
خدا رو دوست دارم ولی نه واسه ی زیبا و زشت

خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم
خدا رو می خوام نه واسه روزای تلخ آخرم

خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکوی و مقام
خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنها نمی زاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنها نمی زاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه

خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همیم
خدا رو دوست دارم که می دونه ما عاشق همیم




ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 11:52 :: توسط : سارا

اس ام اس های عاشقانه آذر ۹۱

ashegh1 اس ام اس عاشقانه جدید آذر ۹۱

اس ام اس عاشقانه آذر ۹۱ – سری دوم

م…

سلام روزگار…
چه میکنی با نامردی مردمان…
من هم …
اگر بگذارند …
دارم خرده های دلم را…
چسب میزنم…
راستی این دل …
دل می شود ؟
::
::

زمانی که جلوی تلفن های عمومی صف می کشیدند
عشق ها با ارزشتر بود
از این روز ها که
پشت خطی ها صف می کشند…..!!
::
::

بــرایِ خــودم . . .مـَـردی شـُـده ام بــی صــدا گــریــه مــیــکــنــم ایــن روزهــا در ســکــوتِ ســرســخــتِ دنــیــا . . . مـُـواظــبــم بــاش . . . قــَـلــبـَـم . . . هـَـنــوز . . . زنــانــه مــی تــپــد . . . !!
::
::

همیشه من با بغض می نوشتم…
و تو با خنده می خواندی…
اگر با خنده بنویسم میتوانی بخوانی…؟!

 

::
::
هر از گاهی
با خواهرت شوخی کن، ، بغلش کن
حامی برادرت باش
محکم بزن به شونش، هواشُ داشته باش
مامانت روبخندون تا از خنده نتونه حرف بزنه، کاری کن پیش دوستاش پُزتُ بده، کیف کنه از داشتنت
باباتُ بغل کن، چاییشُ تو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش، درددلش
دوستت اگه تنهاس، اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده به مونیتورش و هر از گاهی میخنده،از اون تلخاش؛ تو هواشُ داشته باش، تو تنهاش نذار
باور کن
روزی هزار بار میمیره
کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست
::
::

جمع شده است، حرفهایم
در انتهایی ترین بغض مانده در تکرار روزهای بی تو بودن
و هرچه صبر میکنم
نه میشکند
نه تو می آیی!
::
::

یه موزیک خوب اونی نیست که خیلی از مردم دوسش داشته باشن ، اونیه که تو باهاش خیلی خاطره داری …
::
::

گورستان ارزو هایم
پر شده از
گور های بی نام
ارزوهای کوچکی که
هیچ وقت
به دنیا نیامده بودند….
::
::
کسی که بیشتر از همه دوسِت داره …
بدون دلیل شاید هر روز باهات دعواش بشه ..
امّا وقتی که ناراحتی …
با “همه ی♥ دنــیــا”♥ می جـنگه تا به ناراحـتــیت پایان بده.. !!
::
::

از تــــو چه پنهان ،
گاهی آنقدر خواستنی می شوی
که شروع می کنم
به شمارش تــک تــک ثانیه ها
برای یک بار دیگر رسیدن ،
به تـــــــــــو …
::
::

الهی…الهی آواره ی این دنیای رنگارنگت شده ام…دنیایی که جایگاه ما ولی از ما نیست…
الهی…نمی دانم چه سود است از این آمدن و رفتن بی حاصل ما…ولی این را خوب می دانم که رحمت تو بی حکمت نیست…صبری شاید ما را…
الهی…ما را به حال خود وامگذار که ریشه ی تنهایی ما را تا ابد در این دیار غربت زمین گیر کند..بنمای خانه ام را..تا لحظه ای در آن بیاسایم…جانی تازه کنم..نفسی بکشم…خانه ی من کجاست..کجاست…
(ک.آریا)
::
::
گوسفندانی بودیم .. آمدند خرمان کنند .. گرگ شدیم ..!
::
::

فصل پاییز و زمستان سرد است…
اما سردتر…
فصل جداییست…
::
::
رویایی دارم…در این روزگار آلوده به تردید…به سیاهی..به غم
رویایی دارم…در این بیهودگی…افسردگی…جان پریشی..خواب آلودگی به گناه
رویایی دارم…در این دیار شکست قلبها…در این گودال پایمال عشق..آغوشهای سرد
آری…رویایی دارم..رویای یک آسمان آبی..هوایی تازه برای نفس کشیدن…
رویایی دارم…برای تو…برای من…برای آسمانی آبی..
(ک.آریا)
::
::

مـن “رفـتـم”
نـه اینــکـه دوسِـت نــداشــته باشــم
نـــــه

“از نــخـودی بـــودن مــتـنـفـــرم”
::
::

دلـت بـه مــاندن نیست ؟؟
بـــــُـــــرو …..
عشـق کــه گـدایی نـدارد .. !!
::
::

روزی می رسـد
بی تفاوتی هایت را
با جـای خالی ام حس کنـی
و شاید در دلت بـا بغض بگـویی
کــاش اینجــا بــود
آنوقت است که می فهمی
چقدر زود دیر میشود
ومن حتی بخوابت هم نمی آیم….
::
::

جمع شده است، حرفهایم
در انتهایی ترین بغض مانده در تکرار روزهای بی تو بودن
و هرچه صبر میکنم
نه میشکند
نه تو می آیی!
::
::

شجاعت می خواهد
وفادار احساسی باشی
که می دانی شکست می دهد
روزی
نفسهای دلت را ……
::
::

چو من هلاک شوم از طبیب شهر بپرس

که مرگ کشت مرا، یا تو بی‌وفا گشتی؟
::
::

هنوز دلخوشم به “خدا نگهدارت”
اگر نمی خواستی برگردی اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد !!
::
::
یادت باشه وقتی از کسی میشنوی
بیا دوست معمولی باشیم
یعنی بمون توی آب نمک
تا هر وقت حوصلم سر رفت, باهات سرگرم بشم


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 23:46 :: توسط : سارا

پیامک های فاصله و دلتنگی دی ماه ۹۱

http://www.tafrihblog.ir/wp-content/uploads/2013/01/sms-jodaee-fasele.jpg

می گویند دل ما دیوانه شده
اگر می دانستند نمی گفتند دیوانه
دل اگر فاصله ها را بشناسد که دیگر دل نیست .
.
.
.
می گویند خط های روبه رو هیچ گاه به هم نمی رسند
هیچ وقت نفهمیدند که ما کنار هم راه می رویم نه روی یکدیگر .

.
.
.
حتی اگر فاصله ما به اندازه کهکشان ها باشد من هنوز به بوی تو خو گرفته ام .
.
.
.
گفتم تا بدانی که فاصله معشوق ز عاشق دردی را دوا نمی کند
این باشد بهتر تا که او را بینم در ماه .
.
.
.
دوست عزیز اگر دلما عقل داشت می فهمید که فاصله های ما زیاده
اما عقل که نیست دل هستش .
.
.
.
ای کاش کوربودم تا تو دست هایم را می گرفتی و با من تا مدتی هرچند اندک راه می رفتی تا فاصله کمتر شود .
.
.
.
فاصله ها کجایند وقتی ما عاشق همدیگریم
جدایی و دوری کجایند وقتی ما باهم هستیم .
.
.
.
فاصله ها را کم می کنم
پس چرا به تو نمی رسم
تو در آغوش دیگری بودی
حال می فهمم که چرا نمی رسم ………….
.
.
.
فکر می کنی حال که رفتی و فاصله زیاد کردی
خیلی دور هستی
نه فاصله نداری … فقط جایی در دور دست


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 20:43 :: توسط : سارا

یادم باشد

یادم باشد حرفی نزنم كه دلی بلرزد.

خطی ننویسم كه آزار دهد كسی را!

یادم باشد كه روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست.

یادم باشد جواب كینه را با كمتر از مهر و جواب دورنگی را با كمتر از

صداقت ندهم.

یادم باشد باید در برابر فریادها سكوت كنم و برای سیاهی ها نور بپاشم.

یادم باشد از چشمه درسِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاك زیستن.

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست،

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند.

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام،

نه برای تكرار اشتباهات گذشتگان!

یادم باشد زندگی را دوست دارم!

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان

بی زبانی كه به سوی قربانگاه می رود ، زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم.

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی

كه از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد.

یادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر كس فقط به دست دل خودش باز می شود.

یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نكنم تا تنها نمانم.

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم.

یادم باشد زنده ام.

یادم باشد خواهم مرد روزی!



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 23:35 :: توسط : سارا

 


من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو مینویسم:
در عصرهای انتظار ، به هوای بیکسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و
واردکوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده
کنار مرداب آرزو های رنگی ام!
در کلبه را باز کن
و به سراغ بغض    خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن!
مرا می یابی!
 

 


ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:16 :: توسط : سارا

خاطره ای درمن غوغایی به پاکرد...!!!

خاطره ای بس شیرین...

لحظه ای از خاطره همه من رابه هم ریخت!

پس خاطره راکنارگذاشتم

حالا راحتم...

راحت تراز انچه که فکرمی کردم...!!!

حتی راحت ترازان لحظه ای که داشت خاطره .می شد

 

هيچگاه نپرسيدم از چه رنگي خوشت مي آيدبه همين خاطردرسربرگ نوشته هاي امشبم ازهمه رنگ هااستفاده

كردم تابداني كه لحظه هاي زندگيم بي تو رنگي ندارد...

 

عاشقانه در وجودمي:جايي امن:قللللللللللللللللللبم

سارا...خط به خط...284

 

 

 

دل چو تنگت می شود آهی ز حسرت می کشم

نقشی از چشمان تو همرنگ غربت می کشم


 

 

 

 

 

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 1:5 :: توسط : سارا

عشق آدم را داغ می کند

 

       

و دوست داشتن آدم را پخته می کند .

 

 



   هر داغی یک روز سرد می شود

 

 

 

 

 

      ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود..



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:24 :: توسط : سارا

اربعین خاطره ها

 

اربعین بود ولی

خاطرانگیزتر از هر نوروز

در تمام عمرم، من ندیدم هرگز، روزی همچون آنروز

کاش دیدار ز تکرار گریزان نشود

کاش تکرار شود صد نه هزاران امروز

یاد آن لحظه که پایت پیچید

و دل من لرزید

یاد وجعلناهایی که تو هردم خواندی

و کنارم ماندی

یاد آن ثانیه هایی که روی پل بودیم

من جسارت نکنم، ولی ای دوست، گمانم کمکی خل بودیم...

یاد آن مرد میانسال

نگاهش، که پر از معنا بود

من تو را در آغوش، بوسه بر پیشانی، ناگهان سرفه تو را مهمان شد

مصلحت بود کنی سرفه در آن دم، افسوس

ولی آغوش، به نیمه نشده آخر شد...

یا آن شوخی بیجا و شکنجه

که مرا خندان کرد و تو را وحشت داد...

یاد آن لحظه که گفتی تو بخوان

ورنه میخوانم و از شرم عرق خواهی ریخت...!!!

چون که اکراه نمودم دلکت خرده گرفت

از نو

تکرار نمودی که بخوان

و سرانجام روی پل خواندم

به سوی تو      به شوق روی تو      سپیده دم آیم        مگر تورا جویم         بگو کجایی....

یاد آن روز بخیر...

چه ره و همراهی

و چه حالی داشتیم

خاطراتی شیرین، ولی افسوس اندک

یادگار از آن روز، بهر دل بگذاشتیم

شاید این شعر کمی کهنه شود

ولی هر روز به این کهنگی اش میخندیم

روزها میگذرند

و خدا میداند، که چه ها در پیش است...

حرف آخر اینکه

دوستت دارم و تو

تا ابد در دل من میمانی

و خودت میدانی

همچو امروز دوباره تو مرا خواهی دید

و در آن روز به تو خوهم گفت:

یاد آن روز بخیر

که تو در آغوشم و دو چشمت به نگاهم خندید...

یا آن روز بخیر....



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 1:17 :: توسط : سارا

 

عشق هم میسوزد..

 
چه صدائیست که پیچیده در این جنگل مرگ ؟ 
 
چه کسی تیشه بر این شاخه ی افتاده زمین می کوبد؟ 
 
این تبر مال تو نیست؟ 
 
دستها آن تو نیست ؟ 
 
تو چه محکم و چه کاری و چه با عشق و علاقه! به من شاخه ی افتاده ی خشکیده تبر می کوبی! 
 
آی آرام بزن می شکند عمق سکوت وای آرام بزن تا نکنم آه تو را! 
 
جمع کن هر چه شکستی دل من هیزم خوبی شد! 
 
آتشی بردل من زن که ببینی : عشق هم می سوزد ! خوب هم می سوزد
 
 

ارسال شده در تاریخ : شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 23:32 :: توسط : سارا

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
                                                              با تو رازی دارم !..
                                                                                    اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
                                     ... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
                           محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
                                                             یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
                                              به خدا گفت :
                                                            من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
                                             به اندازه عرش ..نه ....نه
                من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
                               خسته و سخت قدم بر می داشت !...
                                                                   راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
                             نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
                                                نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
                 که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 :: توسط : سارا

الهی…

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی

پشت دیوار نشستم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در که به غیر از این خانه مرا نیست.



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 1:18 :: توسط : سارا

هرگز از بی کسی خویش منال

 

 

هرگز از دوری این راه مگو

 

 

و از این فاصله ها

 

 

که میان من و توست

 

 

و هر آنگاه که دلت تنگ من است

 

 

بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار

 

 

تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد

و بداند که دل من با توست...



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 18:52 :: توسط : سارا


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 18:43 :: توسط : سارا

درباره وبلاگ
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا... گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا... کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست... قطره شدم که راهی دریا کنی مرا... پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم... شاید قرار نیست مداوا کنی مرا... من آمدم که این گره ها وا شود همین!... اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا... حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم... حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا... من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام... وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا... آقا برای تو نه ! برای خودم بد است... هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا... من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی... وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا... این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین... شاید غلام خانه زهرا کنی مرا... اللهم عجل لولیک الفرج
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غزلهای پریشان و آدرس zibaykhofteh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 650
بازدید کل : 105758
تعداد مطالب : 210
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



سفارش کد بارشی


رفتـــ 25