خدا صدایم می زند
آه ،آه
درست در لحظه ای که مشغول نوشتنم
گویادلش برایم تنگ شده
می دانم،می دانم سکوت سردم،تپش های محکم قلبم
اورا نگران کرده
خدای من،خدای خوب ومهربانم
همیشه گفته ام وباز هم میگویم
برمن ببخش آنچه که تورا به من نزدیک می کند
وبرسر راهم قرار مده ،آنچه که تورا از من دور می دارد
دیدی،نگرانیت بی مورد است
بازهم،بازهم!مرام ومعرفت تو
آنچنان از سر شوق نگرانم می شوی
گویی یا مادری دل نگران فرزند است
سپاس، سپاس،به جانب همه داده ها و نگاه های مهربانت..18/3/91 time:18:40
نظرات شما عزیزان: