عشق پنهانی ماه

 

كاش بالي داشتم براي پريدن...


نه همچون پروانه كه بر هر گلي بنشينم واز شهدش بنوشم


ودرآخر...


به فراموشي بسپارمش...


بال ميخواهم براي آزادي روحم ،روح هم بمانند تن آزادي مي خواهد خدايا روحم را


به بالهاي نگاهت سپردم مراقبشان باش...


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 23:40 :: توسط : سارا

GetBC(79);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 23:41 :: توسط : سارا

 

 

جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم

تو به فراغت

من به فراقت

یک حرف تفاوت که مهم نیست.........


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 1:19 :: توسط : سارا

 

دستــ ـم را بالا مــ ـی برم

و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم

مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم !

تا بداند

گمشده ے من

نه در آغــــ ـوش او . . .

که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست

آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش

خواهــــــ ـم گفت


تا ســـ ـرخ شود . . .

تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم

و مـــ ـی دانــــــ ـم

کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست

غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی

همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود . . . !


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 1:18 :: توسط : سارا

بعد از مرگم مرا در دورترین غروب خاطراتت هم نخواهی دید...

منی را که هر نفس با یادت اندیشیدم

 و هر لحظه بی آنکه تو بدانی

 برایت آرزوی بهترین ها را کردم...

بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد..

.نامی که برایت بیگانه بود اما در کنارت بود...

.بی آنکه خود خواهان آن باشی...

بعد از مرگم چشمانم را روی کاغذ نخواهی کشید...

چشمانی که همواره به خاطر غم ها و شادی هایت بارانی بود و می درخشید

 هنگام دیدن چشمانت....

بعد از مرگم گرمای دستانم را  حس نخواهی کرد..

.دستانی که روز وشب رو به آسمان برای لبخندت دعا می کردند...

بعد از مرگم صدایم را نخواهی شنید....

صدایی که گرچه از غم پر بود اما شنیده می شد

 تا بگوید

:"دوستت دارم"

بعد از مرگم خوابم را نخواهی دید....

خوابی که شاید دیدنش برای من آرزویم بود

و امید چشم بر هم گذاشتنم....

بعد از مرگم رد پایم را پیدا نخواهی کرد...

رد پایی که همواره سکوت شب را می شکست

تا مطمئن شود تو در آرامش خواهی بود....

بعد از مرگم باغچه ی گل های رزم را نخواهی دید...

.باغچه ی گل رزی که هر روز مزین کننده ی گلدان اتاقت بود...

بعد از مرگم نامه های ناتمامم را نخواهی خواند...

.نامه هایی که سراسر شوق از تو نوشتن بود...

بعد از مرگم تو حتی قبرم را نخواهی شناخت...

.تویی که حتی روی قبرم از تو نوشتم...

.نوشتم:"دوستت دارم"

و

 نوشتم:"تو نیز دوستم بدار"

بعد از مرگم تو در بی خبری خواهی بود....

روزی به خاک بر می گردم

 سال هاست مرده ام و فراموش شده ام...

روزی که ره گذری غریبه

 گردنبندی روی زمین پیدا خواهد کرد که نام تو روی آن حک شده است...

ناگزیر گردنبند را خاک خواهد کرد...

قبر را روی آن قرار خواهد داد...

روی تپه ای که دور از شهر است

 و تو حتی در خیالت هم آن تپه را تصور نخواهی کرد...

آن روز هوا بارانی ست و من می ترسم

 که مبادا تو در جایی باشی که خیس شوی و چتری در دستانت نباشد...

.من که به باران و خیس شدن از آن عادت کرده ام... .

به راستی بعد از مرگم فراموش خواهم شد...

بعد از مرگم  چه کسی

فانوس به دست بر سر قبرم برایم فاتحه می خواند؟


بعد از مرگم چه کسی

با اشک چشمانش غبار بر قبرم را می شوید؟

بعد از مرگم چه کسی

گیتار به دست آوازه رفتنم را می خواند؟

بعد از مرگم چه کسی

برای نبودنم بی تاب و نا آرام میشود؟

بعد از مرگم چه کسی

به یاده سوختن دلم لحظه ای یاد می کند مرا؟

بعد از مرگم چه کسی … ؟!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 1:13 :: توسط : سارا

 

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ,

 

اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !


من بودم ، تو و یک عالمه حرف


و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !


کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

 

 

گاهی اوقات چقدرساده عروسک میشویم نه میخندیم نه گریه میکنیم تنها احمقانه سکوت میکنیم

سکوت احمقانه .....


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 1:6 :: توسط : سارا

بی تو طوفانزده دشت جنونم صید افتاده بخونم


تو چه سان میگذری غافل از اندوه درونم

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم

گوئیا زلزله آمد گوئیا خانه فرو ریخت سرمن

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی

تو همه بود و نبودی تو همه شعر و سرودی

من و یک لحظه جدایی ، نتوانم

نتوانم

بی تو من زنده نمانم !

بی تو من زنده نمانم!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 1:2 :: توسط : سارا

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ، ولی حیف که من زاده ی امروزم ، خدایا جهنمت فرداست ، پس چرا امروز می سوزم ؟


صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .


میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن...

 


  نجوایی از سوی تو ، نگاهی کوتاه از تو ، لبخندی بر لبان زیبایت ، و من خود را غرق در عشق دیدم .

 


  فراموشت نمی کنم آنگاه که برای آخرین بار از من پرسیدی:من و زندگیت یکی را انتخاب کن و من زندگی خود را انتخاب کردم و تو رفتی.بی آنکه بدانی تو تمام زندگیم بودی...

 


  آنان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نيز نفس می کشند ، ديگران را به سمت خود می کشانند.

 


  بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی ، روزها به فکر دیدنم شبها پر از خواب منی .

 


دلم در هر تپش صد بار آواز تو می خواند ، تو هم یاد دل ما می کنی یا نه ؟


تنهام مثل آدم برفی

من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم ، چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم .

http://y-ir.com/Download/Book/Roman/adambarfi/adambarfi%20_%20roman.jpg

خدااااا...؟

هستی؟!!!

کلا حال میکنی با این کارا...

خدایی دیگ کاریت نمیتونم بکنم...

چی بگم آخه؟ چی میتونم بگم؟

من که هرچی بودو گفتم...

وقتی خدای مهربونه خودم دوست داره ناراحتم کنه دیگه از بنده هاش چه انتظاری دارم من؟

اشکال نداره...

حالا هرچی باشه سنگدلترین آدمام یه روزی خیلی عاشقو مهربون بودن مثل الآنه من...

منم سنگدل میشم بلاخره.

اون موقع میخوام بیایدو ازیتم کنید تا ببینید چطوری دهنتونو سرویس میکنم!!!

ازیت کنین...

از خدام نترسین اونم طرفه شماست...

هی روزگاااااااااااااااااااار... :'(

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ، ولی حیف که من زاده ی امروزم ، خدایا جهنمت فرداست ، پس چرا امروز می سوزم ؟



 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 23:55 :: توسط : سارا

 با تو نیستم

تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

.
.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


فقط کمی

تو را کم آورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


اما شبها..

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند


کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام


من خوبم ....من آرامم......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید

آرام باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد

بیچاره....


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 21:58 :: توسط : سارا

 من این شب زنده داری را دوست دارم

من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را  نیز دوست دارم….
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم….
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم….
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم…
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم….


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 21:57 :: توسط : سارا
درباره وبلاگ
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا... گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا... کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست... قطره شدم که راهی دریا کنی مرا... پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم... شاید قرار نیست مداوا کنی مرا... من آمدم که این گره ها وا شود همین!... اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا... حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم... حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا... من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام... وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا... آقا برای تو نه ! برای خودم بد است... هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا... من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی... وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا... این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین... شاید غلام خانه زهرا کنی مرا... اللهم عجل لولیک الفرج
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غزلهای پریشان و آدرس zibaykhofteh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 483
بازدید کل : 106242
تعداد مطالب : 210
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



سفارش کد بارشی


رفتـــ 25